۱۳۹۱ بهمن ۱۸, چهارشنبه

درخت و کوچه

من توی خواب و بیداری قدیمای همین محله ی الانمونو میبینم و حسرت میخورم.
خلوت سرسبز پر درخت همسایه ها دو سه تا و مثل نزدیکترین کس آدم.گردش و آرامشی که تو کوچه باغای اطراف داشتیم.
حالا ولی سرتاسر محل آپارتمان و کلییییی آدم و وقتای خلوت هم باید بدوبدو خودتو به در خونه برسونی تا کسی مزاحمت نشده یا کیفتو نزده.
آدم ببینه محله امن کودکیش به این روز افتاده؟:-|
ولی باسماجت میگم امنه و بازم با قدمای یواش سرظهرا ازش رد میشم تا همون چندتا درخت چنار و گردوی باقیمانده رو با لذت لذت لذت تماشا کنم.
اصلن درخت عشق منه!