۱۳۹۳ اردیبهشت ۳۰, سه‌شنبه

تازگی فهمیدم به جای عنوان میشه گفت "فرنام" . بدون فرنام

این روزا زیاد یاد استاد خوش نویسیم می افتم.
اسانس یکی از شوینده ها بوی عطرشو یادم میاره.تابستان سال 70 جمعه ها صبح میرفتم کلاس خوشنویسی.آقای خیلی جنتلمنی بود اتوکشیده و خوش عطر.کلاس توی خونه اش تشکیل میشد و یکی دوباری خانمش رو دیدیم. شاید تو عالم بچگی بودم شایدم واقعن خانمش قشنگ بود.انقد که تا میرسیدم خونه ازین خانمه تعریف میکردم.که مواش طلایی بود لباسش طلایی بود قد بلند و باریک بود.
بچه ده ساله خوش و خرم و چست و چابکی بودم.پیاده میرفتم و برمیگشتم.این قسمت تنها رفتن و برگشتنش خیلی بهم کیف میداد و اوجش هم خرید "گل آقا" از دکه دور میدون بود.بچه ای در حال ورود به عالم آدم بزرگی بودم.خودم از خودم کیف میکردم.
الانم کیف میکنم
هاهاها